کمک های اولیه برای کسی که دچار شوک شده ما در این مقاله شما را با علائم شوک آشنا و نحوه چگونگی مواجهه با فردی که دچار شوک شده را بیان خواهیم کرد. به دلیل جراحت، سکته قلبی، خونریزی (کاهش خون)، واکنش آلرژی، عفونت شدید، مسمومیت، سوختگی شدید یا دلایل دیگر، شوک ممکن است اتفاق بیفتد. وقتی فرد دچار شوک میشود اندامهایش خون یا اکسیژن کافی دریافت نمیکنند و در صورتی که درمان نشود ممکن است منجر به آسیب دائمی اندام یا مرگ شود.
علائم و نشانه های مختلفی که در فردی که دچار شوک شده ظاهر میشود عبارتند از: • پوست سرد شده و ممکن است خاکستری یا رنگ پریده شود. • ضربان قلب ضعیف و تند است. تنفس ممکن است آهسته و سطحی یا به صورت نفس نفس زدن (تنفس سریع یا عمیق = hyperventilation) باشد. فشار خون پایینتر از حد طبیعی است. • فرد ممکن است حالت تهوع داشته باشد. او ممکنست استفراغ کند. • نگاه فرد ممکن است بی فروغ شده و به نظر زل زده بیاید. بعضی از مواقع مردمکها گشاد میشوند. • اگر فرد هوشیار باشد، ممکن است احساس غش یا ضعف شدید یا گیجی کند. گاهی اوقات شوک باعث میشود فرد خیلی هیجان زده و مضطرب شود.
اگر مشکوک به شوک هستید حتی در صورتی که فرد پس از حادثه طبیعی به نظر میرسد : - با اورژانس تماس بگیرید. - فرد را به پشت بخوابانید، پاهایش را حدود سی سانتیمتر بالاتر از سرش قرار دهید. اگر بالا بردن پا درد یا آسیب بیشتری ایجاد میکند او همان طور خوابیده نگه دارید. فرد را بیحرکت نگه دارید. - علائم گردش خون را بررسی کنید (تنفس، سرفه یا حرکت) و اگر دیدید گردش خون وجود ندارد سی پی آر انجام دهید. - فرد را گرم نگه دارید و کمربند یا هر لباس تنگ دیگرش را شل کنید و روی او پتو بیندازید. حتی اگر فرد از تشنگی شکایت دارد هیچ چیزی از دهان به او ندهید. - فرد را به پهلو بچرخانید تا در صورتی که استفراغ یا خونریزی از دهان اتفاق افتاد، فرد دچار خفگی نشود. - برای آسیبهایی مانند خونریزی یا شکستگی استخوان، به دنبال درمان باشید.
شايد اين جمله را زياد شنيده باشيد كه نيازهاي عاطفي مردها خيلي پيچيده نيست و آنقدر كه زنان پر از رمز و رازند، شناخت مردها چندان سخت نيست، به راحتي ميتوان نيازهاي مردها را شناخت و كاري كرد كه آنها خودشان را خوشبختترين شوهر دنيا بدانند اما شما چقدر از نيازهاي همسرتان آگاهيد؟ آيا ميدانيد نيازهاي او در زندگي چيست ؟ما ميخواهيم به شما كمك كنيم تا خصوصيات شوهرتان را بهتر تشخيص دهيد. وقتي شما نيازهايش را بدانيد، درك او بسيار آسانتر است. آزمون زير به شما كمك ميكند تا بفهميد كه بايد به چه نكاتي بيشتر توجه كنيد و اصلا با محك خودتان متوجه شويد كه چقدر به نيازهاي مردتان توجه ميكنيد.
هريك از عبارات زير را از يك تا 5 امتيازدهي كنيد. عدد يك به اين معناست كه شما به هيچ وجه، موافق اين جمله نيستيد و عدد 5 به اين معناست كه شما با اين جمله بسيار موافق هستيد.
1. مردي كه نياز دارد مورد توجه و اهميت قرار گيرد
....... وقتي شوهرم بيمار ميشود، از كار ميافتد و نياز به توجه عاطفي دارد.
....... وقتي با تلفن صحبت ميكنم يا پشت رايانه هستم، شوهرم لب و لوچه خود را آويزان ميكند و در اتاق پرسه ميزند.
....... وقتي خانه ريخت و پاش است، با من بحث ميكند تا خانه را تميز كنم.
....... شوهرم به من ميگويد كه وقتي به او محبت ميكنم، آرامش پيدا ميكند.
....... امتياز او
2. مردي كه نياز دارد از تلاشهايش قدرداني و تشكر شود
....... هنگامي كه شوهرم در خانه مشغول انجام دادن كاري ميشود اگر تشويقش نكنم خيلي ساكت ميشود.
....... به محض اينكه شوهرم به خانه ميآيد در مورد تمام موفقيتها و پيشرفتهايش در محل كار با من صحبتی كند.
....... او تمام كارهايي را كه انجام ميدهد به من نشان ميدهد.
....... وقتي شوهرم لباس جديدي را ميپوشد كه خودش خريده است بادي به غبغب مياندازد تا من او را ببينم.
برای پی بردن به شخصیت افراد راههای مختلفی وجود دارد که یکی از آنها توجه به متن پیامکهاست. در واقع درمتن برخی از پیامکها نشانههایی وجود دارد که ما را به سمت شناخت شخصیت طرف مقابل هدایت میکند. با این وجود این موضوع کاملا قطعی نیست و نمیتوان بهطور دقیق در این باره قضاوت کرد. در مجموع میتوان گفت بر اساس محتوا و شکل جملات و لحن گفتاری که در پیامکهای افراد تکرار و برداشت میشود، میتوان آنها را در تیپهای شخصیتی مختلفی قرار داد که به برخی از این موارد اشاره میکنیم. البته نمیتوان گفت هر پیامکی اگر شبیه به موارد مذکور باشد، حتما شخص در آن تیپ قرار میگیرد. در اين مورد شناخت مناسب از طرف مقابل میتواند تعیینکنندهتر باشد.
شخصیت مهرطلب هرگاه متوجه شدید فردی در پیامکهایش از کلمات محبتآمیز زیاد استفاده میکند شاید بتوانید او را در دسته شخصیتهای مهرطلب قرار دهید. این افراد عاشق دریافت مهر و محبت دیگران هستند. به شما محبت میکنند و انتظار دارند حتی در پیامکهایتان چنین محبتی را نثارشان کنید و اگر غیر از این باشد، ناراحت و دلگیر میشوند. آنها میخواهند مورد نوازش دیگران قرار گیرند و از سوی اطرافیان تایید شوند. در مجموع باید گفت شخصیتهای مهرطلب همواره به دنبال جلب حمایت و توجه سایرین هستند و البته این کار را به وفور خودشان هم انجام میدهند.
نمونه پیامکها: خیلی دوستت دارم دائم به فکرتم. کی ببینمت؟ دوستم داری؟ چقدر کم تماس میگیری (انواع و اقسام جملات محبتآمیز و حامیانه در پیامکهای این افراد دیده میشود).
شخصیت کنترلگر پیامکهایی که با پرسش و بررسی شرایط طرف مقابل شروع میشود، از کنترلگر بودن شخصیت ارسالکننده پیامک خبر میدهد. برای این افراد مهم است که بر اوضاع و اطرافیان کنترل داشته باشند و اگر احساس کنند این کنترل به نوعی خدشهدار شده، عصبانی و ناراحت میشوند بنابراین در ادبیات پیامک این افراد میبینیم که پرسشهایی در مورد زمان و مکان وجود دارد و اگر پاسخ درستی دریافت نکنند، ممکن است پیامکهایشان لحن تندی پیدا کرده و حتی جملات توهینآمیز هم در آنها دیده شود.
نمونه پیامکها:کی بر میگردی؟ رسیدی حتما به من خبر بده، چرا نگفتی قراره بعد از کلاس جای دیگه هم بری؟ به خواهرت زنگ بزن بگو ما نمیآییم، برای خرید صدبار گفتم با من برو تا بهت بگم چی بخری و از کجا بخری و... .
شخصیت قدرتطلب افرادی که شخصیت قدرتطلب دارند در پیامکهایشان هم به شما دستور میدهند. مرتب تاکید میکنند امروز باید چه کار کنید و کجا بروید. در پیامکهای این افراد جملات دستوری و تاکیدی به وفور دیده میشود. در واقع این افراد میخواهند این پیام را به شما منتقل کنند که قوی، قدرتمند و برتر هستند و از راه پیامکها توانایی و قدرتشان را به رخ بکشند. شاید هم در پیامکهایشان ببینید که به شما میگویند امروز به فردی تحکم کردهاند یا شخصی را سرجای خود نشاندهاند و امثال آن.
نمونه پیامکها: باید امروز به موقع بیای و گرنه خودت میدونی، من نمیدونم... باید بری خرید، چرا هرچی میگم گوش نمیدی؟ امروز حال یکی از همکارانم را حسابی گرفتم پررو شده بود و... .
تمام لذت هدیه دادن یک طرف و ماجرای چه خریدن هم یک طرف! عجله نکنید خیال نداریم به شما بگوییم چهچیزی بخرید، اتفاقا اين را میسپاریم به خودتان و سلیقهای که به خرج میدهید اما در مورد رنگ هدیه اصلا و ابدا نمیتوانید پای سلیقه را وسط بکشید! نوبت به رنگ که میرسد باید یک راست بزنید به دل علاقهها و بفهمید دوستتان به چه رنگی علاقه دارد.
برای رسیدن به جواب هم لازم نیست گوشی تلفن را بردارید و از خودش سؤال کنید! فقط کافی است کمی روی رفتارش زوم کنید. رفتار و روحیات او همه چیز را لو میدهد. اما برای آنکه در این شناسایی درست به هدف بزنید ما به شما میگوییم چه رفتاری نشانه علاقه به چه رنگی است. با ما همراه باشید.
خیالتان راحت، رنگش سبز است
مهربان است و خونگرم؛ وفاداری و وظیفه شناسی هم که از خصوصیات ذاتی اوست.بدون آنکه بخواهد، برایش بسیار مهم است که دیگران درموردش چطور فکر میکنند. خودش اهل حرف زدن نیست اما همیشه برای شما یک شنونده خوب است و خوشبختانه راز نگهدار. اعتماد به نفس ندارد اما خوشخلقی او زبانزد همه اطرافیان است. خلاصهاینکه با او بودن به شما آرامش میدهد هرچند خودش کوهی از استرس است. با خیال راحت بروید سراغ رنگ سبز، فرقی هم نمیکند که هدیه شما چه باشد.
اون روز مادربزرگم خونه ی ما بود. اومده بود تا چند روزی پیش ما بمونه. اون خیلی مهربونه و ما همه خیلی دوستش داریم و بهش احترام می گذاریم. اون روز با اومدن مادربزرگ متوجه ی یکی از اخلاقای بدم شده بودم. شاید بپرسید کدوم اخلاق پس بذارید براتون تعریف کنم.
از مدرسه اومدم. گفتم: وای هوا خیلی گرمه آدم رو کلافه می کنه. بعد رفتم سر یخچال. یک نوشیدنی خنک می خواستم اما چیزی پیدا نکردم. حسابی کلافه شدم و گفتم: وای من چقدر بدشانسم دارم از گرما می میرم.
بعد که کمی خنک شدم گفتم: امروز کلی تکلیف دارم اصلاً حوصله شو ندارم.
تازه باید کلاس تقویتی ریاضی هم برم. حوصله ی اونو که اصلاً ندارم.
مامان چرا غذایی که درست کردی اینقدر بی نمکه؟ چرا ماست و خیار درست نکردی؟
مامان! مامان! من هفته ی بعد باید برم جشن تولد اصلاً این لباسام رو دوست ندارم.
بابا! چرا خونه ی ما انقدر قدیمیه؟ من اونو دوست ندارم. می شه عوضش کنی.
خلاصه شب شد و می خواستم بخوابم. مادربزرگم به اتاقم اومد و گفت: نوه ی عزیزم، می شه یک کم با هم صحبت کنیم. گفتم آره مادرجون! چی شده؟ گفت: من امروز خیلی به کارات دقت کردم. دیدم تو برای هر چیز کوچکی نق می زنی و بهانه می گیری در صورتی که می تونستی به چیزای بهتر فکر کنی و یا خیلی از چیزایی که به نظرت خوب نمی اومدند تغییر بدی. ولی تو فقط به نقاط منفی همه چیز نگاه کردی و فقط نق زدی. به نظرم بهتره به جای فقط حرف زدن و بد گفتن، به راه حل ها فکر بکنی و کمی راضی تر باشی.
اون شب کمی کمتر خوابیدم و به حرف های مادربزرگم بیشتر فکر کردم و دیدم راست می گه. پس با خودم یک تصمیم مهم گرفتم.
صبح که برای صبحانه بیدار شدم مادرم سفره ی صبحانه رو چیده بود. من کره دوست نداشتم ولی نون سنگک رو که دیدم گفتم حالا امروز با این نون سنگک خوشمزه کره رو هم امتحان می کنم.
همه به هم نگاه کردند و خندیدند. منم با اونا خندیدم.
البته بوتاکس خطرهایی نیز دارد که برای کاهش آن بهتر است حتما متخصص آن را تزریق كند.
با افزایش سن، در نقاط مختلف صورت چروکهایی ظاهر میشوند. این خطوط بهخصوص در ناحیه پیشانی، خط اخم و خطوط دور چشم به دلیل انقباض عضلانی به وجود میآید و اگر به موقع درمان شود مانع از تبدیل خطوط موقت انقباض به خطوط دائم (که در حالت استراحت هم وجود دارند) میشود.
با تزریق بوتاکس که نوعی پروتئین حاصل از یک باکتری است، میتوان از انقباض این عضلات و ایجاد چروک پیشگیری و چروکهای موجود را درمان كرد. بهترین سن تزریق بوتاكس بین سنین 20 تا 65 سال است و استفاده از آن کاربردهای مختلفی دارد؛ پیشگیری از چروک، درمان خطوط ناحیه پیشانی، اطراف چشم و خط اخم، بالا بردن ابرو(لیفت ابرو) و درمان تعریق بیش از حد زیر بغل و کف دست. اثر بوتاکس از 2 ساعت بعد از تزریق شروع میشود و طی 3 تا 5 روز قابل مشاهده است و بعد از 14 تا 21 روز به حداکثر میرسد. دوام تاثیر بوتاکس حدود 4 تا 6 ماه است و بعد از این مدت اثر آن از بین میرود. البته بهتر است .
خانمهای جوانی كه باردار هستند، از بوتاكس استفاده نكنند و همچنین كسانی كه دچار نارسایی حاد کلیوی یا بیماریهای عصبی عضلانی هستند یا داروهای ضدانعقاد مثل هپارین و وارفاین مصرف میكنند، نباید بوتاکس تزریق کنند.
استفاده از بوتاكس در درجه اول در رفع چین و چروكهای پیشانی و بعد چینهای قاعده بینی كه به آن «چینهای خرگوشی» گفته میشود و سپس چین وچروكهای لب بالا موثر است. البته بوتاکس خطرهایی نیز دارد که برای کاهش آن بهتر است حتما متخصص آن را تزریق كند. از جمله این موارد، واکنش آلرژیک است.
همچنین ممکن است به دلیل انقباض ماهیچهها، باعث ایجاد اخم دائم یا حالت متعجب شود
جوشهای سرسیاه یکی از انواع آکنه هستند. آکنه از جمله شایعترین مشکلات پوستی است که افراد برای درمان آن به متخصص پوست مراجعه میکنند. جوشهای سرسیاه را باید از جوشهای سرسفید تفکیک کرد زیرا روش درمان آنها با یکدیگر متفاوت است. جوشهای سرسیاه فولیکولهایی هستند که منافذ آنها بیش از حد باز است. این منافذ با چربیها و سلولهای مرده پوست پر شدهاند و در نتیجه یک واکنش شیمیایی به اکسیده شدن ملانین در پوست منجر میشوند. راههای گوناگونی برای درمان جوشهای سرسیاه وجود دارند. اما کلید هر روش درمانی، دوام و پشتکار است. هیچ یک از انواع آکنه را نمی توان یک شبه درمان کرد. اما استفاده از روشهای صحیح و اصلاح الگوی زندگی به از بین رفتن این مشکل پوستی کمک بسیاری میکند. برای مثال نمیتوان گفت تغذیه یا بهداشت تنها عوامل مهم در ایجاد آکنه هستند. آکنه عوامل گوناگونی دارد که برای درمان آن علاوه بر این دو مورد، باید به نکات دیگر نیز توجه کرد.
معمولا یکی از عمدهترین دلایل ایجاد جوشهای سرسیاه، چربی پوست و منافذ باز آن است. با استفاده از روشهای درمانی، نمیتوان چربی پوست را از بین برد اما میتوان آن را کنترل کرد و در نتیجه جوشهای سرسیاه را کاهش داد. در حالیکه بسیاری افراد برای درمان این جوشها به پزشک متخصص مراجعه کرده و از محصولات و داروهای شیمیایی استفاده میکنند، برخی دیگر نیز ترجیح میدهند با این مشکل از طریق روشهای درمانی طبیعی مقابله کنند. در ادامه به برخی از این نکات و روشها اشاره میکنیم.
به جوشهای سرسیاه دست نزنید تلاش برای خارج کردن جوشهای سرسیاه با استفاده از دست نه تنها به بهبود آنها کمکی نمیکند، بلکه موجب ورود باکتری به منافذ پوست شده و وضعیت جوشها را وخیمتر میکند. شاید ابتدا به نظر برسد جوشهایتان محو شدهاند اما مطمئن باشید پس از چند روز، جوشهای بزرگتری بر پوستتان ایجاد میشوند. میدانم که گاه مبارزه با این وسوسه بسیار دشوار است، اما اگر به دنبال داشتن پوستی شفاف هستید، باید بر این وسوسه غلبه کنید. همچنین به تازگی برخی داروخانهها اقدام به فروش ابزار مخصوص برای خارج کردن جوشهای سرسیاه نمودهاند. از این ابزارها نیز نباید در خانه استفاده کرد زیرا احتمال ورود باکتری به پوست در این روش نیز بسیار زیاد است. اگر به دنبال پاکسازی عمقی پوستتان هستید، حتما به پزشک متخصص مراجعه کنید.
از شویندههای قوی استفاده نکنید برخی افراد تصور میکنند چون پوست آنها چرب و جوشدار است، مجاز به استفاده از شویندههایی قوی هستند. اما این تصور غلط است. این شویندهها موجب خشکی بیش از حد پوست میشوند و در نتیجه پوست برای جبران این خشکی چربی بیشتری تولید خواهد کرد که در نتیجه آن وضعیت جوشها وخیمتر خواهند شد. همیشه برای شستوشوی پوست صورتتان از یک شوینده ملایم استفاده کنید و بلافاصله پس از آن پوستتان را با یک مرطوب کننده مناسب مرطوب کنید. کرمهای ضد آفتاب را نیز فراموش نکنید زیرا سوختگی پوست منجر به خشکی و در نتیجه افزایش چربی و نهایتا تشدید جوشهای سرسیاه میشود.
روزی دوبار صورتتان را بشویید
یکی از علل اصلی جوشهای سرسیاه، باکتریها هستند. با توجه به این نکته، تمیز نگه داشتن پوست خیلی مهم است. روزی دوبار، ترجیحاً صبح و شب پوست صوررتان را بشویید. اگر از مواد آرایشی استفاده میکنید، حتما پیش از شستوشو، مواد را با محلولها و کرمهای مخصوص کاملا از پوستتان پاک کنید. البته به افرادی که دارای جوشهای سرسیاه هستند توصیه میشود بهطور کلی از مواد آرایشی استفاده نکنند زیرا این مواد منافذ صورت آنها را میبندد و رشد جوشها را تشدید میکنند. اما اگر میخواهید از لوازم آرایش استفاده کنید، حتما هنگام انتخاب و خرید آن توجه داشته باشید که گزینه مورد نظرتان بدون چربی باشد.
از ترکیب عسل و دارچین استفاده کنید عسل یک آنتی بیوتیک طبیعی است و برای خارج کردن آلودگیها از منافذ باز پوست بسیار مفید است. یک قاشق غذا خوری عسل را با نصف قاشق چایخوری دارچین مخلوط کنید و بر پوست صورتتان، درحالیکه خشک است، بمالید. به مدت ۳ دقیقه ترکیب را بر پوستتان ماساژ دهید سپس با آب گرم بشویید.
روبالشیهایتان را همیشه تمیز نگهدارید روبالشیهای شما سلولهای مرده و چربی پوست را بر خود نگه میدارند و پس از مدتی مرکز تجمع باکتریها میشوند. در نتیجه اگر پوست صورت شما هنگام خواب با آن تماس پیدا کند، هر چند صورتتان را پیش از خواب شسته باشید، دوباره آلوده شده و فرصت رشد جوشهای سرسیاه فراهم میشود. بهمنظور جلوگیری از این مشکل، حداقل هفتهای یکبار روبالشیهای خود را بشویید.
استفاده از آب لیمو ترش و نمک خاصیت پاک کنندگی لیمو ترش و سایندگی نمک باعث میشود پوستهای مرده از صورت شما جدا شوند و منافذ باز پوستتان عمیقا پاک شوند. مقداری آب لیمو را با یک قاشق غذاخوری ماست، یک قاشق غذاخوری نمک و مقداری عسل مخلوط کنید و بر روی جوشها بمالید. ترکیب را به مدت ۲ الی ۳ دقیقه با انگشتان خود بر روی پوست بمالید و نهایتا با آب گرم بشویید.
جوش شیرین را فراموش نکنید جوش شیرین یکی از آن مادههای جادویی است که کاربردهای زیادی در زندگی روزمره دارد. علاوه بر خاصیت پاک کنندگی، جوش شیرین به لایهبرداری سلولهای مرده نیز کمک میکند. مقداری جوش شیرین را با کمی آب مخلوط کنید تا یک خمیر حاصل شود. سپس به آرامی و به حالت چرخش وار آن را بر روی پوستتان بمالید و اجازه دهید ۵ الی ۱۰ دقیقه بر روی پوست بماند تا کاملا خشک شود. سپس آن را با آب بشویید.
ترکیب شیر و جوز هندی این ترکیب علاوه بر بوی خوش، برای جوشهای سرسیاه نیز بسیار مفید هستند. اسید لاکتیک موجود در شیر در کنار دانههای سخت جوز هندی باعث از بین رفتن جوشهای سرسیاه و پاک شدن پوست میشوند. یک قاشق شیر را با مقداری جوز هندی مخلوط کنید. مقدار جوز هندی باید به اندازهای باشد که یک خمیر حاصل شود. سپس این ترکیب را بر پوستتان مالیده و به آرامی آن را مالش دهید. نهایتا پس از چند دقیقه پوستتان را با آب گرم بشویید.
ماسکی از سفیده تخم مرغ تهیه سفیده تخم مرغ موجب تنگ شدن منافذ باز پوست میشود و آلودگی موجود در آنها را نیز از بین برده و پوست را پاک و تمیز میکند. زرده دو عدد تخم مرغ را از آنها جدا کنید و سفیده باقی مانده را بر روی پوستتان بمالید. اجازه دهید سفیدهها خشک شوند سپس یک لایه دیگر از سفیده باقی مانده را بر پوستتان بمالید. اجازه دهید این ماسک دو لایه به مدت ۱۰ الی ۱۵ دقیقه بر پوست صورتتان بماند و خشک شود. سپس با استفاده از آب گرم ماسک را بشویید.
حداقل پوشش ضد آفتاب ها برای جلوگیری از پیری پوست و ایجاد لك و چروك 25 یا 30 است.
دکتر محمد گلشنی گفت: برخی از افراد ترجیح می دهند به دلیل وجود اسكار(جای زخم یا جوش) و لك در پوست صورت از كرم های ضدآفتاب رنگی استفاده كنند كه مصرف این نوع كرم ها هیچ گونه آسیبی به پوست آن ها وارد نمی كند.
محمد گلشنی افزود افراد باید از كرم های ضد آفتابی استفاده كنند كه پروانه تولید در داخل كشور را داشته باشد یا كرم های خارجی، پروانه واردات را اخذ كرده باشد. گلشنی عیار محافظتی (SPF) برای كرم های ضدآفتاب را بین 25 تا 30 دانست و افزود: حداقل پوشش ضد آفتاب ها برای جلوگیری از پیری پوست، ایجاد لك و چروك 25 یا 30 است و بالاتر از این عیار حفاظتی یعنی بین 30 تا 100 فرقی با عیار های 25 تا 30 ندارد. وی اضافه كرد: برخی از تبلیغات مبنی بر اینكه ضد آفتاب های دارای عیار حفاظتی بالاتر از 30 در محافظت از پوست موثر است، تبلیغات كارخانه ای است و از نظر علمی و پزشكی تفاوتی بین این عیارها برای جذب اشعه خورشید وجود ندارد
ریزش موی سر آقایان یا طاسی از ۲۰تا ۳۰سالگی به صورت ریزش تدریجی مو عمدتا در ناحیه گیجگاهی و پیشانی شروع می شود و سرعت ریزش مو در افراد مختلف متفاوت است و ارثی می باشد ریزش مو یا از فرق سر و یا از پیوستگاه پیشانی و گیجگاهی دیده می شود.
در اثر هورمون مردانگی (آندروژن) ایجاد می شود و اگر در ابتدای شروع ریزش مو به پزشك مراجعه كنند با دریافت لوسیون ها و محلول های موضعی ریزش مو كاهش یافته و یا متوقف می شود. بیمارانی كه طاسی آنها از سنین جوانی شروع می شود بیشتر ناراحت هستند و تمایل دارند كه با كارشناسان غیرپزشك در كلینیك های مو مشاوره كنند.
این كلینیك ها انواع فرآورده های موضعی را ارائه می دهند كه هیچ یك ارزشی ندارند. بیمارانی كه به دنبال مشورت برای ریزش مو هستند باید آگاه ساخت كه در این برنامه های طولانی و گران قیمت وارد نشوند و به جای آن كلاه گیس، پیوند مو یا پیوند پوست حاوی مو با جراحی استفاده كنند.
موی بلوند همیشه استایلی زیبا و جذاب داشته و هیچ گاه از مد نیفتاده و قدیمی نشده است .اما ما با رعایت نکاتی درآرایش خود میتوانیم تاثیری دو چندان بر زیبایی آن بیفزاییم .
چشم : اگر می خواهید چشمانتان براق و نورانی به نطر بیاید از سایه چشم های ،سفید ، بژ ، صورتی ،سبز ،آبی ،بنفش و …استفاده کنید . و اگر می خواهید آرایشی سنگین و مجلسی داشته باشید به اضافه استفاده از سایه ، از خط چشم های مشکی و قهوه ای استفاده کنید . قابل ذکر است که استفاده ار خط چشم زیبایی و جذابیت به خصوصی به چشم ها می دهد .
اگر میخواهید چشم هایتان نگاهی طبیعی داشته باشد ، میتوانید در آرایش چشم هایتان از رنگ قهوه ای استفاده کنید .ابتدا سایه قهوه ای را از گوشه بیرونی چشم هایتان به سمت داخل بکشید و سپس با استفاده از ریمل و خط چشم جذابیتی فراتر به آن بیفزایید .
ابرو : کسانی که بلوند طبیعی هستند ، بهتر است از مداد ابرو قهوه ای چند درجه تیره تر از رنگ موهایشان استفاده کنند . و با اعمال چند ضربه با مداد به داخل ابروهایشان باعث شوند ابروهایی پرتر و زیبا تر داشته باشند .
لب : و نکاتی که اکنون برای شما بازگو کردیم ،گزینه های بسیار عالی برای آرایش صورت اشخاص بور و بلوند است.
شهر سوخته استان سیستان و بلوچستان بهعنوان نخستین محوطههای باستانی ایران در سی و هشتمین اجلاس یونسکو به ثبت جهانی رسید.
شهر سوخته
شهر سوخته، هفدهمین اثر تاریخی ایران در فهرست یونسکو محسوب میشود
شهر سوخته
شهر سوخته با برخورداری از قدمت ۵۰۰۰ ساله هماکنون بهعنوان یکی از پیشرفتهترین شهرهای باستانی دنیا شناخته میشود
شهر سوخته
سی و هشتمین اجلاس یونسکو در دوحه قطر درحالی شهر سوخته را در فهرست آثار جهانی قرار داد که این محوطهباستانی پیشتر به خاطر کشفیات مهم باستانشناسیاش در دنیا شناخته شده و از اهمیت بسیاری برخوردار بود
شهر سوخته
امسال شهر سوخته درحالی در سی و هشتمین اجلاس یونسکو شانس ثبت جهانی را از آن خود کرد که پیشتر نگرانیهایی از سوی کارشناسان درخصوص احتمال ثبت نشدن این محوطه باستانی در فهرست آثار جهانی مطرح شده بود
شهر سوخته
کارشناسان شورای جهانی بناها و محوطههای تاریخی (ایکوموس) بیشتر به ایران تذکر داده بودند که پرونده شهر سوخته با برخی از شاخصهای یونسکو همخوانی ندارد
شهر سوخته
محمد حسن طالبیان: کارشناسان یونسکو در بازدید از شهر سوخته چند اشتباه داشتند که میتوانست ثبت اثر را با مانع روبرو کند، اما ایران با ارائه گزارشی به یونسکو اشتباهات را تصحیح کرده و از ثبت جهانی یونسکو دفاع کرده است
شهر سوخته
درحالحاضر پرونده شهر سوخته با قرار گیری در فهرست آثار جهانی این امکان را برای سیستان و بلوچستان بهعنوان منطقهای مرزی فراهم کرده تا به برقراری صلح در منطقه کمک کند
بعضی از کاربران نیاز دارند که مدام با تمام تنظیماتی که مربوط به ویندوز 7 می شود سروکار داشته باشند. آیا روشی وجود دارد که بتوانیم در یک فولدر تمام تنظیمات ویندوز 7 را بگنجانیم تا دیگر نیازی نداشته باشیم برای باز کردن یک برنامه ، چند مرحله را دنبال کنیم . در ویندوز 7 روشی وجود دارد که به کاربر این امکان را میدهد که به راحتی با ایجاد یک فولدر ، تمام تنظیمات را بدون کپی کردن برنامه در یک پوشه در اختیار داشته باشد و به راحتی از آنها استفاده کند.
این کار تا حد قابل ملاحضه ای از اتلاف وقت جلوگیری می کند و خیلی سریع به کاربر این امکان را میدهد که از برنامه های مورد نظر بدون باز کردن صفحات جانبی استفاده کند.
1. ابتدا یک فولدر بر روی دسکتاپ ایجاد کنید.
2. نام فولدر را Raname کرده و عین عبارت زیر را با نام New Folder جایگزین کنید .
GodMode.{ED7BA470-8E54-465E-825C-99712043E01C}
3.بعد از اینکه نام را تغییر دادید تصویر پوشه همراه با نام پوشه همانند تصویر زیر تغییر پیدا می کند .
4. پوشه را باز کنید .همانطور که مشاهده می کنید تمام برنامه های ویندوز 7 داخل این پوشه وجود دارد .
اصولا دخترهای این زمونه هفت - هشت نوع داداش دارند. هر کدوم از داداشاشونو هم واسه یه کاری میخوان.
داداش شماره یک: بچه پولدار ماشین داره، رستوران خوب میرن باهم! اینترنت 24 ساعته مجانی هم بعنوان اشانتیون بهشون میده.
داداش شماره دو: یه پسر رومانتیک خوراک درددل بشینن نصفه شبها با هم درد دل کنن و گریه کنن با هم.
داداش شماره سه: بچه خلاف و شر چت روم هر پسری بخواهد تو اینترنت اذیتشون کنه، خان داداش جون حالشو میگیره.
دادش شماره چهار: از نوع هنری خوراک رفتن باهم به سینما، تئاتر و موزه و محافل نقد فیلم. بلیط جشنواره فجرشون تضمینیه. موهای این مدل داداش ترجیحا بلنده. به اضافه ریشهایی مدلدار!
داداش شماره پنج: خوش تیپ خوراک اینه که ببره با خودش به دوستاش پز بده بگه: نگاه کنین، چه داداش جیگری دارم! داداش من خیلی خوش تیپه!
داداش شماره شش: بچه معروف هر هفته پنجشنبه ها یه پارتی دعوتت می کنه. رقصشم خوبه. همه مدله بلده برقصه!
داداش شماره هفت: متخصص کامپیوتر هر وقت کامپیوترت خراب شد و گند زدی به سر تا پای سخت افزار و نرم افزار و هرچی افزار داداش جونت میاد برات درست میکنه!
10 قانون برای مقابله با آلرژی فردی که به حساسیت فصلی مبتلاست یا سابقه ابتلا به آن را دارد، باید تا میتواند دور ادویهها، غذاهای تند، بودار، خوراکیهای فرآوریشده (مانند سوسیس، کالباس و...) و غذاهای سرخکردنی را خط بکشد.
آلرژی واكنش افراطی سیستم ایمنی بدن به عوامل مختلف و ماده ای است که به طور طبیعی بی ضرر است. موادی مثل گرده گیاهان، برخی داروها، مو و پشم و پر حیوانات، گرد و غبار هوا، بعضی غذاها و نیش حشرات. این مواد آلرژی زا باعث میشوند که سیستم ایمنی بدن، بیش از حد فعال شود و علائم حساسیت را در بدن ایجاد کند. آلرژیهای فصلی، یکی از انواع شایع آلرژیهاست. حساسیت فصلی یکی از مشکلاتی است که برخی از افراد در فصل بهار و پاییز به آن مبتلا میشوند.
ژنتیک از موثرترین عوامل ابتلا به حساسیت است. به عبارت سادهتر، اگر یکی از والدین به هر نوعی از آلرژی مبتلا باشد، ابتلای یک فرزند از ۳ فرزندش به این بیماری دور از انتظار نخواهد بود. در صورتی که هر دو والد به حساسیت مبتلا باشند، احتمال ابتلای ۷ فرزند از ۱۰ فرزند آنها به این مشکل وجود دارد.
علائم آلرژی شامل آبریزش بینی، ریزش اشك، سرفه، عطسه و اشکال در تنفس، گرفتگی بینی، عطسه، خارش و تورم پوست، پوست خشک و قرمز و حتی بروز جوشهای پوستی است که بستگی به واکنش افراد نسبت به آن ماده آلرژی زای خاص دارد.
هر چقدر تماس فرد با ماده آلرژی زا بیشتر باشد، بیشتر احتمال دارد که نسبت به آن حساسیت نشان دهد. حساسیت فصلی در چشم موجب ورم ملتحمه، قرمزی، تورم و اشک ریزش و حساسیت به نور، در دستگاه تنفسی فوقانی باعث گرفتگی، خارش و آب ریزش بینی و در دستگاه تحتانی تنفسی موجب سرفه، احساس کمبود هوا خس خس، تنگی نفس و در بینی احساس خارش در بینی و گلو ، سقف دهان و گوش ها، کاهش تمرکز و احساس ناخوشى و خستگی و عصبی شدن می شود.
علائم آلرژی علائم بینی: آبریزش بینی، گرفتگی بینی، عطسه های مکرر و خارش بینی علائم چشمی:خارش چشم، قرمزی، تورم، اشک ریزی و حساسیت به نور علائم تنفسی: احساس کمبود هوا و تنفس همراه با صدای خس خس علائم عمومی در بدن:خستگی و عصبی شدن
شایع ترین علامت در این بیماران عطسه های مکرر است که برای مدت طولانی گریبانگیر این افراد می شود. علاوه بر آن، گرفتگی بینی و آبریزش بینی نیز از دیگر علائم این بیماری است. این بیماری، جزء بیماریهای شایع به شمار می رود. همچنین این بیماری با آسم نیز همراهی دارد و مواردی که فرد در آن به هر دو بیماری مبتلا است کم نیست.
اگر چه هنوز علت این که چرا آلرژی در برخی افراد بیشتر شایع است، معلوم نیست، ولی استعداد ابتلا به آلرژی (واکنش بیش از حد سیستم ایمنی بدن) معمولاً در افراد بعضی از خانواده ها بیشتر است. هیچ کسی با بیماری آلرژی متولد نمیشود، ولی زمینه ابتلا به آن، ارثی است. آلرژیها معمولاً در دوران کودکی شروع میشوند، ولی ممکن است در هر سن دیگری هم آغاز شوند. میزان حساسیتها با افزایش سن کاهش مییابد، ولی ممکن است بعدها مجدداً عود کند.با دوری از مواد آلرژی زا و مصرف منظم داروها تحت نظر پزشک، میتوان آلرژی را کنترل و درمان کرد.
توصیه های مراقبت از خود: • هنگامی که میزان گرده گیاهان در هوا زیاد است، از منزل خارج نشوید که اغلب در بعد از ظهرهای خشک و خنک این گونه است، ولی میزان این گردهها در هوای سرد و مرطوب (بعد از باران) به طور عجیبی کاهش مییابد.
• هنگام راه رفتن بر روی چمنزار و انبوه برگهای ریخته شده از درختان به صورتتان ماسک بزنید، زیرا در این حالت، گرده گیاهان و اسپور قارچها در هوا زیادند. • هنگام رانندگی، تهویه ماشین را روشن کنید تا مانع از ورود هوای بیرون به داخل ماشین که مملو از مواد آلرژی زاست شود. مواقعی که در اطراف شهر هستید، پنجرههای ماشین را ببندید. زمانی كه در فضاهای بسته ای مانند خودروها قرار دارید باید شیشه ها را به طور كامل بالا بیاورید تاكمتر در معرض گرده ها قرار بگیرید.
• اگر نسبت به حیوانات آلرژی دارید، آنها را داخل اتاق نیاورید و هنگام دست زدن به آنها ماسک بزنید، یا اینکه در کل، حیوانی در منزل نگه ندارید. • اگر نسبت به گرد و غبار حساسیت دارید، کف اتاقها را با جاروبرقی جارو بزنید و با دستمال مرطوب، گرد و خاک وسایل را پاک کنید.
• اگر كولرتان آبی است حتماً باید هر سال پوشال آن را عوض كنید، زیرا رشد قارچ ها در پوشال و تنفس آن موجب تشدید آلرژی می شود، اگر از كولر آبی استفاده می كنید احتمالا به سرما آلرژی دارید، بهترین راه پیشگیری این است كه در معرض باد مستقیم كولر قرار نگیرید، استفاده از آنتی هیستامین نیز مفید است.
• شست وشوی بینی با سرم نمكی به باز ماندن راه های هوایی كمك زیادی می كند، استفاده از درمان موضعی اسپری های بینی بسیار كمك کننده است، 2 هفته قبل از شروع علایم با كمك درمان كم عارضه و كم هزینه ی اسپری ( کلرید سدیم )، می توانید از بروز علایم پیشگیری كنید.
• اگر می توانید باید محل زندگیتان را تغییر دهید، در غیر اینصورت باید از ماسك فیلتر دار استفاده كنید. • افرادی كه دچار خلط گلو هستند و مكرراً احساس صاف كردن صدا دارند و احساس وجود خلط می كنند، اغلب هیچ مشكلی در ریه و سینوس ندارند و مشكل اصلی برگشت اسید معده است كه معمولاً با پرهیز غذایی و تغییر زمان خوردن و خوابیدن مشكلات به حداقل می رسد.
در این مورد اگر با مراجعه به پزشك حاذق علایم سینوزیت ، آلرژی و علایم ریوی رد شد، بیمار احتمالاً دچار رفلاكس اسید معده به مری است، باید غذای كم حجم و كم چرب استفاده كند، چای كمرنگ بخورد و مصرف مواد غذایی كه حاوی مواد رنگی و افزودنی و نگهدارنده است مانند سوسیس ، كالباس، سس و نوشابه را محدود كند و 2 ساعت قبل از خواب چیزی نخورد، هنگام خواب هم از ناحیه كمر به بالا شیب داشته باشد، با مصرف كوتاه مدت داروی آنتی اسید خلط و بوی دهان هم برطرف می شود.البته باید ابتدا بررسی شود در صورت تشخیص رفلاكس از این درمانها كمك بگیرد.
• از تهویه کننده های هوا و فیلترها استفاده کنید. در فصل آلرژی پنجره ها را ببندید و دستگاه تهویه را روشن کنید. در فضای خیلی مرطوب با استفاده از دستگاه رطوبت زدا هوا را خشک نگه دارید چون رطوبت زیاد باعث رشد هاگها و قارچ ها می شود و آلرژی را تشدید می کند.
• به جای فرش و قالی از کف پوش استفاده کنید. قالی ها محل تجمع گرد وغبار و گرده ها و سایر عوامل آلرژی زا هستند. کارهای باغ داری و گل کاری را به زمان پس از گرده افشانی و بعد از پایان فصل آلرژی موکول کنید. •در صورتى که مىدانید به چه گرده گیاهى حساس هستید سعى کنید در فصل گرده افشانى آن گیاه از رفتن به محلهاى رویش آن گیاه خوددارى کنید. از عینکهاى آفتابى براى جلوگیرى از وارد شدن گردهها به چشمهایتان استفاده کنید.
• اگر در محل زندگیتان گردههاى گیاهى در فضا پراکنده مىشوند، درها و پنجرههاى اتاق خوابتان را در وسط صبح (حدود ساعت ۱۰) و ابتداى غروب (حدود ساعت ۷) بسته نگه دارید چرا که معمولاً در این ساعتها اوج گرده افشانى گیاهى صورت میگیرد. • براى درمان علائم از قرصهاى آنتى هیستامین و اسپریهاى ضد التهابى بینى استفاده مىشود. اسپرىها یا قطرههاى بینى ضد التهاب، با کاهش تورم پوشش درون بینى گرفتگى بینى را برطرف مىکنند. اسپرىها یا قطرههاى بینى ضد آلرژى با پوشش بینى و چشم مانع اثر عامل آلرژیزا مىشوند.
• همچنین در موارد مقاوم از اسپریهای بینی استفاده میشود که با جلوگیری از آزاد شدن هیستامین در بدن از بروز علائم آلرژی ممانعت میکند. اگر گرفتگى بینى باعث ناراحتى چندانى نشود، قرص یا اسپرىهاى ضداحتقان خیلى مفید نیستند.
• نوشیدن مایعات عوارض حساسیت های تنفسی فصلی را کاهش می دهد. رییس مرکز بهداشت استان مرکزی گفت: نوشیدن زیاد مایعات در کاهش عوارض حساسیت های تنفسی فصلی و آثار آلرژی موثر است. نوشیدن مایعات فراوان میزان ترشحات تنفسی حساسیت را رقیق کرده و عامل حساسیت زا اثر کمتری بر بدن می گذارد.
• نگهداری گلدانهای کوچک در فضای منزل، پر پرندگان خانگی و نگهداری حیواناتی مانند جوجه، اردک، گربه، سگ و غیره در محیط زندگی افراد حساس به مواد آلرژی زا را با مشکل مواجه می کند. • مهمترین راه برای درمان یا کنترل حساسیتهای فصلی، از بینبردن عامل ایجادکننده حساسیت است. اگر واکنشهای آلرژیک و ایمونولوژیک بیش از حد طبیعی، خفیف یا حتی متوسط باشند ممکن است برای درمان آن به استفاده از داروهای مختلف نیاز نباشد. یعنی متخصص برای سرکوب سیستم ایمنی برای مدتی کوتاه و از بینبردن عوارض حساسیت، دارو تجویز میکند.
• مصرف مکملهای غذایی مختلف از جمله مکمل آهن، روی، کلسیم یا... نمیتواند باعث درمان یا حتی کنترل کامل آلرژیهای فصلی شود. البته ممکن است برخی از موادغذایی بتوانند در تشدید یا تخفیف علایم حساسیت موثر باشند اما هیچکدام از خوراکیها و عناصر نمیتوانند کاملاً باعث از بین رفتن این بیماری شوند. از طرف دیگر ما نمیتوانیم خوراکی خاصی را معرفی کنیم و بگوییم که همه افراد مبتلا به حساسیت میتوانند با حذف آن، بیماری خود را سرکوب کنند چون ممکن است نوع حساسیت به موادغذایی از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد.
• فردی که به حساسیت فصلی مبتلاست یا سابقه ابتلا به آن را دارد، باید تا میتواند دور ادویهها، غذاهای تند، بودار، خوراکیهای فرآوریشده (مانند سوسیس، کالباس و...) و غذاهای سرخکردنی را خط بکشد. • البته به یاد داشته باشید که این غذاها اصلاً نمیتوانند عامل اولیه ابتلا به حساسیت فصلی باشند و مصرف آنها ممکن است فقط شرایط فرد مبتلا به حساسیت را بدتر و علایم حساسیتش را شدیدتر کند.
•بین خوراکیهای مختلف، مصرف میوهها و سبزیهای تازه و آب میتواند کمی عوارض حساسیت فصلی را کاهش دهد. • ممکناست مصرف برخی میوهها مانند کیوی یا برخی از صیفیها مانند بادمجان یا گوجهفرنگی باعث تشدید واکنشهای آلرژیک شود. البته این موضوع به حساسیتهای فردی هم مربوط است. یعنی گاهی برخی مبتلایان به حساسیت فصلی اصلا به میوه یا صیفیهایی که نام بردیم، حساسیت نداشته باشند یا برخی مبتلایان به میوههای بیشتری واکنش نشان دهند.
• آزمونهای حذف موادغذایی از سادهترین راههای کنترل و درمان حساسیت فصلی در افرادی است که برای اولینبار به این بیماری مبتلا شدهاند. یعنی این افراد باید هر روز یکی از خوراکیهای فصلی موجود در برنامهغذاییشان را حذف کنند تا به نتیجه موردنظر که همان شناسایی خوراکی آلرژن است، دست پیدا کنند.
• اگر فردی برای اولینبار غذاهای دریایی مانند ماهی یا میگو مصرف کند یا پس از سالها این غذاها را بخورد، ممکن است به آنها حساسیت نشان دهد یا علایم حساسیت او شدیدتر شود، بنابراین این گروه از افراد باید ماهی یا میگو را برای مدتی از برنامهغذاییشان حذف کنند تا شرایطشان بهبود یابد.
10 قانون "ضد آلرژی" 1 - استفاده از رژیم غذایی محتوی ویتامینهای گروه C، B و K 2-اجتناب از غذاهایی که دارای "رایحه های طبیعی" هستند. در میان موادی که در این گروه جای می گیرند می توان به عسل و گرده گلها اشاره کرد. 3-عدم استفاده از دارو بدون مشورت با پزشک. افرادی که از آلرژی رنج می برند بیش از دیگران به داروهای شیمیایی حساس هستند. 4- عدم استعمال دخانیات و دوری جستن از محیطهای ویژه افراد سیگاری، چرا که مخاطهای بینی و چشم می توانند تحریک شوند.
5-خوابیدن حداقل 8 ساعت در شب 6-تغذیه مناسب 7- استراحت و دور شدن از کار حداقل به مدت یک ربع ساعت در زمانی که فرد احساس خستگی می کند. 8- انجام فعالیتهای فیزیکی هفتگی 9-رسیدگی به کارهای شخصی در اوقات فراغت 10-عدم مبارزه با احساسات شخصی و بروز دادن احساسات در برقراری ارتباط با دیگران. درحقیقت احساسات سرکوب شده، استرسهای روحی و جسمی، زندگی بی نظم و.. فاکتورهایی هستند که سیستم ایمنی را خلع سلاح می کنند و موجب نفوذ بیشتر آلرژی می شوند.
در بیش از دو هفته که از تهاجم گروههای تروریست به عراق میگذرد، سرعت و اهمیت تحولات مربوط به این موضوع، سبب شده عملاً اخبار مربوط به تحولات کشور همسایه عراق، یعنی سوریه به حاشیه برود. با این حال، برخی گمانهها و تحلیلها از وجود دسیسهای مشترک میان گروههای مخالف سوری و آمریکا حکایت دارد که هدف از آن، استفاده از شرایط عراق برای انجام کاری جدید در سوریه است.
به گزارش «تابناک»، تا حدود دو هفته پیش، نام گروه تروریستی «داعش» مستقیم به سوریه گره خورده بوده و اخبار جنایات این گروه، تنها از این کشور به گوش میرسید؛ اما با پیشروی این گروه ـ با حمایت دیگر عناصر تکفیری و همچنین نیروهای سابق بعثی ـ در عراق، مشخص شد که دامنه طرحهای این گروه، فراتر از سوریه است.
اکنون که تروریستهای تکفیری ـ بعثی همچنان برخی مناطق عراق را تحت اشغال دارند و درگیریها میان نیروهای وابسته به این گروهها و نیروهای دولتی ـ مردمی ادامه دارد، برخی موضعگیریها و تحلیلها در مطبوعات و رسانههای غربی و عربی از وجود دسیسهای جدید برای ارتباط دادن تحولات عراق به سوریه و اقدام علیه دولت دمشق حکایت دارد.
در همین زمینه، سایت تحلیلی «المانیتور» مطلبی را به قلم مرهف جوجاتی، از چهرههای مخالف دولت سوریه، که ریاست مؤسسه «روز بعد» ـ با هدف برنامه ریزی برای دوره پس از سقوط بشار اسد ـ را بر عهده دارد، منتشر کرده که در آن ادعا شده به دلیل پیشروی اخیر گروهک داعش، ایالات متحده باید نسبت به آنچه وی «گروههای مخالف میانه رو سوری» میخواند، اقدام کند.
جوجاتی در این مطلب ادعا میکند، دلیل اصلی برآمدن گروه داعش و قدرتگیری این گروه، در پیش نگرفتن موضع مناسب و انجام ندادن واکنش مناسب از سوی جامعه جهانی نسبت به تحولات سوریه بوده است؛ وگرنه گروههای به اصطلاح میانهرو میتوانستند با کمک خارجی، اقدامات خود علیه اسد را شدت بخشیده و زمینه براندازی وی را فراهم آورند.
در این زمینه، باید اشاره کرد که طی بیش از سه سال اخیر، یکی از مسائلی که دلیل خودداری آمریکا از ارسال سلاحهای سنگین برای مخالفان دولت سوریه از آن یاد میشد، نگرانی از این احتمال بود که این سلاحها به دست گروههای افراطی و تندرو بیفتد و از آن علیه منافع خود دولتهای غربی استفاده شود.
اکنون استدلال گروههای مخالف سوریه ـ که به نظر میرسد جوجاتی وظیفه سخنگویی آنها را بر عهده گرفته ـ این است که با توجه به اینکه داعش توانسته با بهرهگیری از منابع مالی و تسلیحاتی برخی از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، همه گونه امکاناتی را برای خود فراهم کند، آمریکا نیز باید امکانات لازم را برای دیگر گروهها فراهم کند تا بتوانند هم برابر این گروه و هم در مقابل دولت سوریه مبارزه کنند.
در همین زمینه، باید خاطرنشان کرد با وجود مخالفت دولت اوباما با فرستادن سلاحهای سنگین برای گروههای مخالف سوری، عناصر تندرو جمهوری خواه در این کشور همواره بر ضرورت انجام چنین اقدامی تأکید کردهاند؛ بنابراین و با توجه به پیوندهای شدید موجود میان گروههای مخالف سوری و عناصر تندرو آمریکایی، میتوان ایده مطرح از سوی جوجاتی را یک طرح مشترک از سوی گروههای مخالف سوریه و جمهوری خواهان به منظور تشدید فشارها بر دولت اسد ارزیابی کرد.
گفتنی است، جوجاتی در حالی خود و همقطارانش را «میانهرو» میخواند که پیش از اوجگیری قدرت داعش در سوریه، این گروه «ارتش آزاد سوریه» بود که مسئولیت انجام عملیاتهای نظامی و جنایات مختلف را بر عهده داشت. اکنون نیز که این گروهها درخواست سلاح سنگین را مطرح میکنند، میتوان انتظار داشت در صورت برآورده شدن این درخواست، چه سرنوشتی در انتظار سوریه خواهد بود.
به عبارت دیگر، وقتی پای سلاحهای پیشرفته به میان بیاید، قائل شدن به تفکیک میان «تروریستهای افراطی» و «تروریستهای میانهرو» امری خندهدار است! بر این اساس، میتوان تنها هدف افرادی چون جوجاتی از طرح این گونه مسائل را، تلاش برای ماهی گرفتن از آب گل آلود خاورمیانه و بهرهگیری از بحران عراق به نفع پیشبرد دستور کار خود در سوریه ارزیابی کرد.
زندگي نامه شهيد شهيد مرتضي آسوده در سال 1343 در دامن خانواده اي مؤمن و مذهبي در شهر بنارويه چشم به جهان گشود و دوران خردسالي و كودكي را در آغوش پر مهر خانواده خويش سپري نمود وارد سنين دبستان گرديد دوران ابتدائي را در دبستان كشاورزان بنارويه با موفقيت پشت سر نهاد سپس به منظور امرار معاش و كمك به خانواده خود دست از ادامه تحصيل كشيده و به همراه پدر معمار خود وارد عرصه كار و تلاش و كوشش گرديد. شهيد آسوده فردي متدين و بسيار با ايمان بود و اخلاق نيكوي وي الگو و سرمشقي براي ديگر دوستان و همسالان او بود شهيد بزرگوار پس از پيروزي انقلاب و تشكيل بسيج با عضويت خويش در بسيج گام هاي زيادي را در خدمت به اسلام و انقلاب برداشت. ايشان علاقه خاصي به امام داشتند و بسيجي بودن را افتخار مي دانستند. شهيد آسوده همواره لباس بسيجي به تن داشت و به لباس مقدس بسيجي علاقه فراواني داشت. شهيد بزرگوار به همراه عده اي از بسيجيان شهر بنارويه به فرمان امام خود عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل گرديد و پس از طي مدتي از مأموريت خود در حال دفاع از كيان ميهن عزيز انقلاب شكوهمند اسلامي ندا حق را لبيك گفته و شربت شيرين شهادت را كه آرزوي ديرينه خود مي دانست نوشيد. روحش شاد و راهش پر رهرو از خصوصيات اخلاقي شهيد آسوده: احترام به پدر و مادر و بزرگتر ها ، مؤدب بودن ، رعايت نظم و توجه خاص به انجام فرائض ديني را مي توان نام برد. قسمتي از وصيت نامه شهيد آسوده: در شهادت من گريه نكنيد راه من و راه امام حسين (ع) يكي است من آگاهانه به اين مسير آمدم زيرا احساس كردم كشور اسلامي من امروز به وجود من احتياج دارد و در پي دفاع از كشورم به جبهه آمدم و شهادت را افتخار بزرگ مي دانم كه مخصوص اولياء الله است. اي برادران عزيز نگذاريد اسلحه بر زمين افتاده ما بر زمين بماند آنرا برگيريد و از دين تان حفاظت كنيد و اي خواهران گرامي حجابتان را حفظ كنيد و با حفظ حجاب خود دشمن را مأيوس نمايد زيرا دشمن از بي حجابي و بد حجابي شما خوشحال مي شود.
ازروستاهاي توابع بخش بنارويه ميتوان شرفويه - لاغران - مارمه -بختيارويه - حسن آباد محمد كريم - حسن آباد مرگماري - مسيح آباد - دهنو و امامزاده سبز پوش - جلال آباد - دامچه - دهفيش رانام برد ازآثار باستاني اين بخش خندق معروف که با ديوارهايي به ارتفاع ۱۲متر كه با خشت و گل ساخته شده است. عمر اين خندق به دوران قبل ازاسلام برميگردد ازآثار ديگر شاه نشين - نقاره خانه که بربالاي کوه شاه نشين، با ارتفاعي درحدود ۲۰۰۰متر ساخته شده است همچنين قلعه اسماعيليه و چاههاي معروف که دربالاي کوه حفرشده و معروف به دولو مي باشند که هنوزهيچ کس ازعمق آن بااطلاع نميباشد و همچنين کاروانسراي عباسي که توسط شهرداري و شوراي شهر دردست تعمير مي باشد.
بنارويه داراي مردمي متدين، شجاع، نوع دوست ميباشد تعداد ۷ مسجد ۳ حسينيه و باشگاه هاي ورزشي - بيمارستان ميباشد آب آشاميدني مردم از چاه حفرشده با همياري مردم از طريق لوله کشي به بنارويه ميرسد دين مردم اسلام و داراي مذهب جعفري ميباشند زبان مردم به لهجه اچمي يا همان پارسي که لهجه مردم جنوب ايران است ميباشد .
راه لار - بنارويه راه ارتباطي بنارويه به شيراز محسوب مي شود .از شهر بنارويه كه اكنون بسرعت در حال رشد است آثار باستاني فراواني بجاي مانده كه دليل بر هويت تاريخي آن دارد. در سفرنامه تاورنيه كه در نيمه دوم قرن هفدهم ميلادي (بعد از سال 1666 ميلادي) نوشته شده است توصيفي از بنارويه ولي در فرم كلمه بنارو ديده مي شود. در ضمن اين قديمي ترين متني است كه اشاره مستقيم به آثار باستاني شهر بنارويه دارد . تاورنيه مي گويد : « روز بيست و پنجم سه ساعت ديگر در جلگه راه پيموديم تا به بنارو كه شهر كوچك و خوش بنا است و واقع در پاي كوه بلندي كه هنوز آثار قلعه هاي خراب باقي است رسيديم . اين شهر سر حد ايالت فارس و مملكت لار است . از بنارو كه خارج مي شوند جزو خاك لار محسوب مي شود» در كتاب لارستان كهن به نقل از سفر نامه شاردن كه بيش از سيصد سال پيش تدوين شده است چنين آمده :« رسيديم به ده دنبه .اين آخرين نقطه حكمراني ايالت شيراز است و بين كافر و بنارو واقع شده است . كاروانسرايي است كه در آنجا راهداران لاري سكونت دارند و راهداراي مي گيرند و مربوط به حكومت لار هستند .»حاج ميرزا حسن حسيني فسائي مولف تاريخ فارسنامه ناصري(معاصر ناصرالدين شاه ) بنارو را از ناحيه مضافات شهر لار به حساب آورده و مي گويد : «بنارو دوازده فرسخي شمال شهر لار است » با توجه به سه متن فوق چنين نتيجه گرفته ميشود كه از دوره صفويه تا زمان ناصرالدين شاه ناحيه بنارويه ،بنارو خوانده مي شده و احتمالا از اواخر دوره قاجاريه به بعد بنارويه متداول شده است .
شهر بنارويه از اطراف به محدوده هاي زير ختم مي شود:
- از شمال به روستاي حسن آباد
- از شمال غربي به روستاي دامچه
- از غرب به مارمه
- از جنوب غربي به ارتفاعات تنب قوچي
- از جنوب به روستاي شرفويه
- از شرق و جنوب شرقي به محور شيراز- لار- بندر عباس و تنگ آب باريك
- از شمال شرقي به حاشيه محور شيراز- لار- بندر عباس
اثر بر شکل مولکولی ، فراتر از تاثیر بر دمای ذوب و دمای جوش است: نقشی حیاتی در تعیین اثر زیست شناختی دارد. بهترین مثال برای درک این مسئله ، بررسی شیمی دیدن یا در واقع ، یکی از جنبه های شیمی است.
اساس دیدن
دیدن در حقیقت ، آشکارسازی نور است. نور به چشم میخورد و مغز خبر میشود که چیزی در آنجاست. بازشناخت اینکه چه چیزی در آنجاست _ اندازه ، شکل ، روشنی و فاصله شیئی دیده شده _ مسئله فیزیک چشم و زیست شناسی مغز است. اما تمام این فرایند به یک رخداد اولیه بستگی دارد: نور کاری در چشم انجام میدهد، چیزی که تمام فرایند را شروع میکند و بدون آن ، دیدن در کار نخواهد بود. آن چیز یک تبدیل ساده شیمیایی است، رخدادی نادر در زیست شناسی، واکنشی آلی که بوسیله آنزیم کاتالیز نمیشود. چنان ساده و جالب است که بهعنوان اساس دیدن در تمام جانداران بکار گرفته شده است.
پروتئین موجود در چشم
در سلولهای میلهای شکل رتینای پستانداران ، پروتئین مزدوجی به نام ردوپسین وجود دارد. بخشی از این پروتئین (گروه پروستیتک آن) ، 11- سیس-رتینال است:
یادم می آید وقتی که نوجوان بودم ، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم . جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بودند . به نظر می رسید پول زیادی نداشتند .
شش بچه که همگی زیر دوازده سال بودند ، لباس های کهنه ولی در عین حال تمیز پوشیده بودند . بچه ها همگی با ادب بودند . دو تا دو تا پشت پدر و مادرشان ، دست همدیگر را گرفته بودند و با هیجان در مورد برنامه ها و شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند ، صحبت می کردند . مادر بازوی شوهرش را گرفته بود و با عشق به او لبخند می زد .
وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند ، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید : « چند عدد بلیط می خواهید ؟ » پدر جواب داد : « لطفاً شش بلیط برای بچه ها و دو بلیط برای بزرگسالان . »
متصدی باجه ، قیمت بلیط ها را گفت :
- ۲۰ دلار!
پدر به باجه نزدیک تر شد و به آرامی پرسید : « ببخشید ، گفتید چه قدر ؟ » متصدی باجه دوباره قیمت بلیط ها را تکرار کرد .
پدر و مادر بچه ها با ناراحتی زمزمه کردند . معلوم بود که مرد پول کافی نداشت . حتماً فکر می کرد که به بچه های کوچکش چه جوابی بدهد ؟
ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس بیست دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت . بعد خم شد ، پول را از زمین برداشت ، به شانه مرد زد و گفت : « ببخشید آقا ، این پول از جیب شما افتاد ! »
مرد که متوجه موضوع شده بود ، همان طور که اشک از چشمانش سرازیر می شد ، گفت : « متشکرم آقا . »
پدر خانواده مرد شریفی بود ولی در آن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود ، کمک پدرم را قبول کرد . بعد از این که بچه ها داخل سیرک شدند ، من و پدرم از صف خارج شدیم و به طرف خانه حرکت کردیم .
وقتی حضرت عیسی علیه السلام از خداونددر خواست کرد کسی را به او نشان دهد که نزد خدا محبوب تر از او باشد، خداوند عیسی را به پیرزنی که در کنار دریا زندگی می کرد راهنمایی نمود. وقتی عیسی علیه السلام به سراغ آن خانم آمد، دید در خرابه ای زندگی می کند وبا بدنی فلج و چشمانی نابینا در گوشه ای رها شده است. وقتی حضرت عیسی علیه السلام جلوتر رفت ودقّت کرد، دید پیرزن مشغول ذکری است:
حضرت عیسی علیه السلام تعجب کرد که اوبا این بدن فلج که فقط دهانش کار می کند، چرا چنین ستایش می کند؟ با خود گفت که او از اولیای خداست ومن بی اجازه وارد خرابه شدم؛ برگردم، اجازه بگیرم وبعد داخل شوم. به دم خرابه بازگشت و گفت: « السَّلامُ علیکُ یا أَمةَ الله» پیرزن گفت: « وعلیک السَّلام یا روح الله». عیسی پرسید: خانم! مگر مرا می بینی؟
ادامه در لینک زیر
گفت: نه. پرسید: پس از کجا دانستی که من روح الله هستم؟ پیرزن گفت: همان خدایی که به تو گفت مرا ببین، به من هم گفت چه کسی می آید. عیسی با اجازه آن خانم وارد خرابه شد وپرسید: خداوند به تو چه داده است که این قدر تشکّر می کنی؟ تشکّر تو برای چیست؟ پیرزن گفت: یا عیسی، آن چه به من داده بود از من گرفت، آیا همین طور پس گرفته است؟ آیا وقتی می خواست آن را از من بگیرد، به من نگاه کرد وپس گرفت؟ عیسی فرمود: آری، اوّل به تو نگاه کرده وبعد پس گرفته است. پیرزن گفت: من به همان نگاه او خوشم. خدا این نگاه رابه دیگری نداشته وبه من کرده است؛ پس جای شکر دارد.
چنین پیرزنی به خداوند وصل است در حالی که پیامبر هم نبود. در واقع استادِ حضرت عیسی علیه السلام شد. امّا وقتی برای ما مصیبتی پیش می آید، فکر می کنیم خدا با ما قهر کرده است در حالی که برخی از آن ها جبران گناهان ماست تا خداوند متعال در آخرت ما را عذاب نکند، برخی دیگر از گرفتاری ها به خاطر این است که از خدا غافل نشویم، برخی دیگر هم به خاطر این است که خدا دوستمان دارد و می خواهد به خاطر صبر بر مشکلات، پاداش بیشتری دریافت کنیم.
داستان آموزنده و خواندنی ” پادشاه و مسابقه تصاویر”
http://radsms.com
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند.
نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.
آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.
روزی روزگاری نه در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میکرد “بخت با من یار نیست” و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد.
پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار کردن بخت خود به فلان کشور نزد جادوگری توانا برود.
او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: “ای مرد کجا می روی؟”
مرد جواب داد: “می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!”
گرگ گفت : “میشود از او بپرسی که چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناک می شوم؟”
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.
ادامه در لینک زیر
او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید که دهقانانی بسیار در آن سخت کار می کردند.
یکی از کشاورزها جلو آمد و گفت : “ای مرد کجا می روی ؟”
مرد جواب داد: “می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!”
کشاورز گفت : “می شود از او بپرسی که چرا پدرم وصیت کرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی که در این زمین هیچ گیاهی رشد نمیکند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهکاری است ؟”
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.
او رفت و رفت تا به شهری رسید که مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ.
شاه آن شهر او را خواست و پرسید : “ای مرد به کجا می روی ؟”
مرد جواب داد: “می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!”
شاه گفت : ” آیا می شود از او بپرسی که چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاکنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟”
مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد.
پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را که در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف کرد.
جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازها را با وی در میان گذاشت و گفت : “از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر!”
و مرد با بختی بیدار باز گشت…
به شاه شهر نظامیان گفت : “تو رازی داری که وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یک رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شرکت نمی کنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یک زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد.
و اما چاره کار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج کنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی که در جنگ ها فرماندهی کند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد.”
شاه اندیشید و سپس گفت : “حالا که تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج کن تا با هم کشوری آباد بسازیم.”
مرد خنده ای کرد و گفت : “بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!”
و رفت…
به دهقان گفت : “وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، که با وجود آن نه تنها تو که خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست.”
کشاورز گفت: “پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا باهم شریک شویم که نصف این گنج از آن تو می باشد.”
مرد خنده ای کرد و گفت : “بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!”
و رفت…
سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف کرد و سپس گفت: “سردردهای تو از یکنواختی خوراک است اگر بتوانی مغز یک انسان کودن و تهی مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!”
شما اگر جای گرگ بودید چکار می کردید ؟
بله. درست است! گرگ هم همان کاری را کرد که شاید شما هم می کردید، مرد بیدار بخت قصه ی ما را به جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد.
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها درگرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگرگفت:من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد . . .
چشمهایتان را باز میکنید. متوجه میشوید در بیمارستان هستید. پاها و دستهایتان را بررسی میکنید. خوشحال میشوید که بدنتان را گچ نگرفتهاند و سالم هستید.. دکمه زنگ کنار تخت را فشار میدهید. چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق میشود و سلام میکند. به او میگویید، گوشی موبایلتان را میخواهید. از اینکه به خاطر یک تصادف کوچک در بیمارستان بستری شدهاید و از کارهایتان عقب ماندهاید، عصبانی هستید. پرستار، موبایل را میآورد. دکمه آن را میزنید، اما روشن نمیشود. مطمئن میشوید باتریاش شارژ ندارد. دکمه زنگ را فشار میدهید. پرستار میآید.
«ببخشید! من موبایلم شارژ نداره. میشه لطفا یه شارژر براش بیارید»؟
«یعنی بین همکاراتون کسی شارژر فیش کوچک نوکیا نداره»؟
«از ۱۰سال پیش، دیگه تولید نمیشه. شرکتهای سازنده موبایل برای یک فیش شارژر جدید به توافق رسیدن که در همه گوشیها مشترکه».
«۱۰سال چیه؟ من این گوشی رو هفته پیش خریدم».
«شما گوشیتون رو یک هفته پیش از تصادف خریدین؛ قبل از اینکه به کما برید». «کما»؟!
باورتان نمیشود که در اسفند۱۳۸۷ به کما رفتهاید و تیرماه ۱۴۱۲ به هوش آمدهاید. مطمئن هستید که نه میتوانید به محل کارتان بازگردید و نه خانهای برایتان باقی مانده است. چون قسط آن را هر ماه میپرداختید و بعد از گذشت این همه سال، حتما بوسیله بانک مصادره شده است. از پرستار خواهش میکنید تا زودتر مرخصتان کند.
روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد. از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد. روزی متوجه شد که تنها یک سکه ۱۰ سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد. تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبایی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و به جای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.
ادامه در لینک زیر
دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود به جای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد. پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت: «چقدر باید به شما بپردازم؟». دختر پاسخ داد: «چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازایی ندارد.» پسرک گفت: «پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»
سال ها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد. پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.
دکتر هوارد کلی، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگامی که متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید. بلافاصله بلند شد و به سرعت به طرف اطاق بیمار حرکت کرد. لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد. در اولین نگاه او را شناخت.
سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام کند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری، پیروزی از آن دکتر کلی گردید.
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چیزی نوشت. آن را درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.
زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد. سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد. چیزی توجه اش را جلب کرد. چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود. آهسته آن را خواند:
و این هم یک مکالمه خواندنی که این روزا نمونه اش برای خیلی ها اتفاق می افته
گفتی عاشقمی٬
می گفتم دوستت دارم.
گفتی اگه یه روز نبینمت می میرم٬
گفتم من فقط ناراحت می شم.
گفتی من به جز تو به کسی فکر نمی کنم٬
گفتم من اتفاقا به خیلی ها فکر می کنم!
گفتی تا ابد توو قلب منی٬
گفتم فعلا توو قلبم جا داری.
گفتی اگه بری با یکی دیگه من خودمو می کشم٬
گفتم اما اگه تو بری با یکی دیگه من فقط دلم می خواد طرفو خفه کنم.
گفتی …
گفتم … حالا فکر کردی فرق ما ایناس؟
نه! فرق من اینه که تو دروغ می گفتی و من راست می گفتم . . .
مرد، دوباره آمد همانجای قدیمی روی پله های بانک، توی فرو رفتگی دیوار یک جایی شبیه دل خودش، کارتن را انداخت روی زمین، دراز کشید، کفشهایش را گذاشت زیر سرش، کیسه را کشید روی تنش، دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش… خیابان ساکت بود، فکرش را برد آن دورها، کبریت های خاطرش را یکی یکی آتش زد. در پس کورسوی نور شعله های نیمه جان ، خنده ها را میدید و صورت ها را صورتها مات بود و خنده ها پررنگ ، هوا سرد بود، دستهایش سردتر، مچاله تر شد، باید زودتر خوابش میبرد صدای گام هایی آمد و .. رفت، مرد با خودش فکر کرد، خوب است که کسی از حال دلش خبر ندارد، خنده ای تلخ ماسید روی لبهایش. اگر کسی می فهمید او هم دلی دارد خیلی بد میشد، شاید مسخره اش می کردند، مرد غرور داشت هنوز، و عشق هم داشت، معشوقه هم داشت، فاطمه، دختری که آن روزهای دور به مرد می خندید، به روزی فکر کرد که از فاطمه خداحافظی کرده بود برای آمدن به شهر… گفته بود: بر میگردم با هم عروسی می کنیم فاطی، دست پر میام …فاطمه باز هم خندیده بود. آمد شهر، سه ماه کارگری کرد، برایش خبر آوردند فاطمه خواستگار زیاد دارد، خواستگار شهری، خواستگار پولدار، تصویر فاطمه آمد توی ذهنش، فاطمه دیگر نمی خندید… آگهی روی دیوار را که دید تصمیمش را گرفت، رفت بیمارستان ، کلیه اش را داد و پولش را گرفت ، مثل فروختن یک دانه سیب بود…!!! حساب کرد ، پولش بد نبود ، بس بود برای یک عروسی و یک شب شام و شروع یک کاسبی!!! پیغام داد به فاطمه بگویند دارد برمیگردد… یک گردنبند بدلی هم خرید، پولش به اصلش نمی رسید، پولها را گذاشت توی بقچه، شب تا صبح خوابش نبرد. صبح توی اتوبوس بود، کنارش یک مرد جوان نشست. - داداش سیگار داری؟ سیگاری نبود، جوان اخم کرد. نیمه های راه خوابش برد، خواب میدید فاطمه می خندد، خودش می خندد، توی یک خانه یک اتاقه و گرم.
ادامه در لینک زیر
چشم باز کرد ، کسی کنارش نبود ، بقچه پولش هم نبود ، سرش گیج رفت ، پاشد : - پولام .. پولاااام . صدای مبهم دلسوزی می آمد ، - بیچاره ، - پولات چقد بود؟ - حواست کجاست عمو؟ پیاده شد ، اشکش نمی آمد ، بغض خفه اش می کرد ، نشست کنار جاده ، از ته دل فریاد کشید، جای بخیه های روی کمرش سوخت. برگشت شهر، یکهفته از این کلانتری به آن پاسگاه، بیهوده و بی سرانجام ، کمرش شکست ، دل برید ، با خودش میگفت کاشکی دل هم فروشی بود. … - پاشو داداش ، پاشو اینجا که جای خواب نیس … چشمهاشو باز کرد ، صبح شده بود ، تنش خشک شده بود ،خودشو کشید کنار پله ها و کارتن رو جمع کرد. در بانک باز شد ، حال پا شدن نداشت ، آدم ها می آمدند و می رفتند. - داداش آتیش داری؟ صدا آشنا بود، برگشت، خودش بود ، جوان توی اتوبوس ، وسط پیاده رو ایستاده بود ، چشم ها قلاب شد به هم ، فرصت فکر کردن نداشت ، با همه نیرویی که داشت خودشو پرتاب کرد به سمت جوان دزد. - آی دزد ، آیییییی دزد ، پولامو بده ، نامرد خدانشناس … آی مردم … جوان شناختش. - ولم کن مرتیکه گدا ، کدوم پولا ، ولم کن آشغال … پهلوی چپش داغ شد ، سوخت ، درست جای بخیه ها ، دوباره سوخت ، و دوباره ….افتاد روی زمین. جوان دزد فرار کرد. - آییی یی یییییی مردم تازه جمع شده بودند برای تماشا، دستش را دراز کرد به سمت جوان که دور و دور تر میشد ، - بگیریتش .. پو . ل .. ام صدایش ضعیف بود ، صدای مبهم دلسوزی می آمد : - چاقو خورده … - برین کنار .. دس بهش نزنین … - گداس؟ - چه خونی ازش میره … دستش را گذاشت جای خالیه کلیه اش ، دستش داغ شد چاقوی خونی افتاده بود روی زمین ، سرش گیج رفت ، چشمهایش را بست و … بست . نه تصویر فاطمه را دید نه صدای آدم ها را شنید ، همه جا تاریک بود … تاریک .
همه زندگی اش یک خبر شد توی روزنامه : یک کارتن خواب در اثر ضربات متعدد چاقو مرد . همین… هیچ آدمی از حال دل آدم دیگری خبر ندارد ، نه کسی فهمید مرد که بود، نه کسی فهمید فاطمه چه شد ؛مثل خط خطی روی کاغذ سیاه می ماند زندگی… بالاتر از سیاهی که رنگی نیست ، انگار تقدیرش همین بود که بیاید و کلیه اش را بفروشد به یک آدم دیگر ، شاید فاطمه هم مرده باشد ، شاید آن دنیا یک خانه یک اتاقه گرم گیرشان بیاید و مثل آدم زندگی کنند ، کسی چه میداند ؟! کسی چه رغبتی دارد که بداند ؟ زندگی با ندانستن ها شیرین تر می شود ، قصه آدم ها ، مثل لالایی نیست قصه آدم ها ، قصیده غصه هاست …
که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت.
موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد،
ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل از شکل افتاده او منزجر بود.
زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند. دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساری پرسید :
- آیا می دانید که عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟
دختر در حالی که هنوز به کف اتاق نگاه می کرد گفت :
- بله، شما چه عقیده ای دارید؟
- من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت: «همسر تو گوژپشت خواهد بود»
درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم:
«اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن» فرمتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید. او سال های سال همسر فداکار موسی مندلسون بود. نتیجه اخلاقی : دخترها از گوش خر می شوند و پسر ها از چشم!!!
مسافرکشبدون مسافر داشته می رفته، کنار خیابون یه مسافر مرد با قیافه ی مذهبی می بینه کنار می زنه سوارش می کنه. مسافر روی صندلی جلو می نشینه. یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی می پرسه: آقا منو می شناسی؟ راننده می گه: نه…
راننده واسه یه مسافر خانم که دست تکون می داده نگه می داره و خانمه عقب می نشینه. مسافر مرد دوباره از رانندهمی پرسه: منو می شناسی؟ راننده می گه: نه. شما؟ مسافر مرد می گه: من عزرائیلم. راننده می گه: برو بابا! اُسکول گیر آوردی؟ یهو خانمه از عقب به راننده می گه : ببخشید آقا شما دارین با کی حرف می زنین؟ راننده تا اینو می شنوه ترمز می زنه و از ترس فرار می کنه…
بعد زنه و مرده با هم ماشین رو می دزدند!
بانک زمان
تصور کنید بانکی دارید که در آن هر روز صبح ۸۶۴۰۰ تومان به حساب شما واریز میشود و تا آخر شب فرصت دارید تا همه پولها را خرج کنید. چون آخر وقت حساب خود به خود خالی میشود. در این صورت شما چه خواهید کرد؟ هر کدام از ما یک چنین بانکی داریم: بانک زمان. هر روز صبح، در بانک زمان شما ۸۶۴۰۰ ثانیه اعتبار ریخته میشود و آخر شب این اعتبار به پایان میرسد. هیچ برگشتی نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمیشود.
ارزش یک سال را دانشآموزی که مردود شده میداند.
ارزش یک ماه را مادری که فرزندی نارس بهدنیا آورده میداند،
ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته نامه میداند،
ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را میکشد،
ارزش یک دقیقهرا شخصی که از قطار جا مانده،
و ارزش یک ثانیه را آنکه از تصادفی مرگبار جان به در برده، میداند.
هر لحظه گنج بزرگی است، گنجتان را مفت از دست ندهید، باز به خاطر بیاورید که زمان به خاطر هیچکس منتظر نمیماند.
دیروز به تاریخ پیوست.
فردا معما است.
و امروز هدیهاست.
داستان “عقرب”
روزی مردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا می زند. او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد، اما عقرب انگشت او را نیش زد. مرد .....
می گویند خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند… وقتی نزدیکتر به هم بودند گرمتر میشدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد بخاطرهمین تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ولی از سرما یخ زده میمردند… ازاینرو مجبور بودند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان از منقرض شود. پس دریافتند که بهتر است باز گردند و گردهم آیند و آموختند که : با زخم های کوچکی که همزیستی با کسان بسیار نزدیک بوجود می آورد زندگی کنند ، چون گرمای وجود دیگری مهمتراست… و این چنین توانستند زنده بمانند…
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه آن
است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و خوبیهای آنان را تحسین
نماید…
بدبختی این حسن را دارد که دوستان حقیقی را به ما می شناساند… بالزاک
داستان آموزنده (زندگی مثل چای است)
گروهى از فارغ التحصیلان قدیمى یک دانشگاه که همگى در حرفه خود آدم هاى موفقى شده بودند، با همدیگر به ملاقات یکى از استادان قدیمى خود رفتند. پس از خوش و بش اولیه، هر کدام از آنها در مورد کار خود توضیح می داد و همگى از استرس زیاد در کار و زندگى شکایت می کردند. استاد به آشپزخانه رفت و با یک کترى بزرگ چاى و انواع و اقسام فنجان هاى جوراجور، از پلاستیکى و بلور و کریستال گرفته تا سفالى و چینى و کاغذى (یکبار مصرف) بازگشت و مهمانانش را به چاى دعوت کرد و از آنها خواست که خودشان زحمت چاى ریختن براى خودشان را بکشند.
پس از آن که تمام دانشجویان قدیمى استاد براى خودشان چاى ریختند و صحبت ها از سر گرفته شد، استاد گفت: «اگر توجه کرده باشید، تمام فنجان هاى قشنگ و گران قیمت برداشته شده و فنجان هاى دم دستى و ارزان قیمت، داخل سینى برجاى مانده اند. شما هر کدام بهترین چیزها را براى خودتان می خواهید و این از نظر شما امرى کاملاً طبیعى است، امّا منشاء مشکلات و استرس هاى شما هم همین است. مطمئن باشید که فنجان به خودى خود تاثیرى بر کیفیت چاى ندارد. بلکه برعکس، در بعضى موارد یک فنجان گران قیمت و لوکس ممکن است کیفیت چایى که در آن است را از دید ما پنهان کند.
چیزى که همه شما واقعاً مى خواستید یک چاى خوش عطر و خوش طعم بود، نه فنجان. امّا شما ناخودآگاه به سراغ بهترین فنجان ها رفتید و سپس به فنجان هاى یکدیگر نگاه مى کردید. زندگى هم مثل همین چاى است. کار، خانه، ماشین، پول، موقعیت اجتماعى و …. در حکم فنجان ها هستند. مورد مصرف آنها، نگهدارى و دربرگرفتن زندگى است. نوع فنجانی که ما داشته باشیم، نه کیفیت چاى را مشخص می کند و نه آن را تغییر می دهد. امّا ما گاهى با صرفاً تمرکز بر روى فنجان، از چایى که خداوند براى ما در طبیعت فراهم کرده است لذت نمی بریم.
خداوند چاى را به ما ارزانى داشته نه فنجان را. از چایتان لذت ببرید. خوشحال بودن البته به معنى این که همه چیز عالى و کامل است نیست. بلکه بدین معنى است که شما تصمیم گرفته اید آن سوى عیب و نقص ها را هم ببینید. در آرامش زندگى کنید، آرامش هم درون شما زندگى خواهد کرد
در زمانهای دور، مرد خسیسی زندگی می کرد. او تعدادی شیشه برای پنجره های خانه اش سفارش داده بود . شیشه بر ، شیشه ها را درون صندوقی گذاشت و به مرد گفت باربری را صداکن تا این صندوق را به خانه ات ببرد من هم عصر برای نصب شیشه ها می آیم .
از آنجا که مرد خسیس بود ، چند باربر را صدا کرد ولی سر قیمت با آنها به توافق نرسید. چشمش به مرد جوانی افتاد ، به او گفت اگر این صندوق را برایم به خانه ببری ، سه نصیحت به تو خواهم کرد که در زندگی بدردت خواهد خورد.
باربر جوان که تازه به شهر آمده بود ، سخنان مرد خسیس را قبول کرد. باربر صندوق را بر روی دوشش گذاشت و به طرف منزل مرد راه افتاد.
کمی که راه رفتند، باربر گفت : بهتر است در بین راه یکی یکی سخنانت را بگوئی.
مرد خسیس کمی فکر کرد. نزدیک ظهر بود و او خیلی گرسنه بود . به باربر گفت : اول آنکه سیری بهتر از گرسنگی است و اگر کسی به تو گفت گرسنگی بهتر از سیری است ، بشنو و باور مکن.
باربر از شنیدن این سخن ناراحت شد زیرا هر بچه ای این مطلب را می دانست . ولی فکر کرد شاید بقیه نصیحتها بهتر از این باشد.
همینطور به راه ادامه دادند تا اینکه بیشتر از نصف راه را سپری کردند . باربر پرسید: خوب نصیحت دومت چه است؟
مرد که چیزی به ذهنش نمی رسید پیش خود فکر کرد کاش چهارپایی داشتم و بدون دردسر بارم را به منزل می بردم . یکباره چیزی به ذهنش رسید و گفت : بله پسرم نصیحت دوم این است ، اگر گفتند پیاده رفتن از سواره رفتن بهتر است ، بشنو و باور مکن.
باربر خیلی ناراحت شد و فکر کرد ، نکند این مرد مرا سر کار گذاشته ولی باز هم چیزی نگفت.
دیگر نزدیک منزل رسیده بودند که باربر گفت: خوب نصیحت سومت را بگو، امیدوارم این یکی بهتر از بقیه باشد. مرد از اینکه بارهایش را مجانی به خانه رسانده بود خوشحال بود و به مرد گفت : اگر کسی گفت باربری بهتر از تو وجود دارد ، بشنو و باور مکن
مرد باربر خیلی عصبانی شد و فکر کرد باید این مرد را ادب کند بنابراین هنگامی که می خواست صندوق را روی زمین بگذارد آنرا ول کرد و صندوق با شدت به زمین خورد ، بعد رو کرد به مرد خسیس و گفت اگر کسی گفت که شیشه های این صندوق سالم است ، بشنو و باور مکن.
از آن پس، وقتی کسی حرف بیهوده می زند تا دیگران را فریب دهد یا سرشان را گرم کند ، گفته میشود که بشنو و باور مکن.
دوسالی باید باشه که ازدواج کرده ، از زندگیش راضیه ؟ بچه دار شد؟
مهین خانم یه بادی به غبغب انداخت و گفت :
آره جونم ،این پسره ، شوهرش ، مثل پروانه دور سرش می چرخه ، اون سال اول عروسی که دایم مسافرت بودن ، همه جا رو رفتن دیدن ، عید اون سال هم رفتن اروپا برای من هم یه پالتوی خیلی قشنگ آورده بود ، تو کار های خونه هم نمی گذاره دست از سیاه به سفید بزنه ،وقتی هم که حامله بود دیگه هیچی ، اینقدر بهش می رسید حالا هم که بچه اشون به دنیا اومده تا پوشک بچه رو هم این عوض میکنه ، آره شکر خدا خوشبخت شد بچه ام .
مهینخانم یه آهی کشید و یه پشت چشم اومد که ای خواهر نگو که دلم خونه ، پسر بد بختم هر چی در میاره همش خرج مسافرت این دختره میکنه ، انگار زمین خونه اشون میخ داره اون سال اول که اصلا توی خونه بند نبودن ،اصلا فکر نمیکرد که بابا این بدبخت خرج این همه سفر رو از کجا بیاره ، بعدش هم عیدیه رفتن دبی ،دختره برا ننه اش رفته بود یه پالتو خریده بود ۱۰۰ دلار، پسره شده حمال خونواده زنش، طفلک بچه ام توی خونه عین یه کلفت کار میکنه ،زنه دست از سیاه به سفید نمی زنه ، حامله که شده بود این پسره دیگه رسما شده بود زن خونه،بعد هم که زایمان کرد حتی پوشک بچه اش رو میده این پسر بد بخت عوض میکنه ، آره خواهر طفلکم بدبخت شد !
داستان آموزنده (واکنش قورباغه ای)
اگر یک قورباغه تیزهوش وشاد را بردارید وداخل یک ظرف آب جوش بیندازید قورباغه چه کار می کند؟ بیرون می پرد!درواقع قورباغه فورا به این نتیجه می رسد که لذتی در کار نیست وباید برود!
اهل تهرانم
روزگارم بد نيست
ماندهام در تب و تاب شر و شورِ همه جا درهمِ مغشوشِ
شلم شوربايي!
***
من كلاغي ديدم
كه ويار شامپو داشت به جاي صابون
و پنير كوپني را ميفهميد
و خبر داشت ز اقصاي جهان
و به «كارتر» ميگفت: «قار» تر!
شهرداري ديدم
زرد ميكرد خيابان و دكاكين را
غاز را حس ميكرد
نردهها را برميداشت
باد لاستيكها را خالي ميكرد
دكه دستفروشان را ميبست
من نماينده شهري را ديدم
نطق ميكرد بلند
(نطق پيش از دستور)
و به يك جاده آسفالته شهري قانع بود
من سفيري ديدم
«دوغ» را با دوشاب تحليل سياسي ميكرد!
«كشك» را ميسابيد!
من وزيري ديدم كه گزارش ميداد
كه چه انجام شدهست
ـ و چه خالي ميبست!
شاعري ديدم من در هپروت
رفته از كاج بلندي بالا
چوبدستي در دست
به «ابوالقاسم فردوسي» ميگفت: الواط
و به رستم ميگفت:
«شعبان بيمخ»!
من به او ميگفتم:
«اي سخنهاي تو چون بعضي اشعارت سست
مرده را پشت سرش حرف زدن نيست درست»!
من رئيسي ديدم،
كه طبابت ميكرد
و وزارت ميكرد
و سفارت ميكرد
و وكالت ميكرد
و كتابت ميكرد
و صد و شصت و سه تا شغل دگر…!
من، همه، اينها را ديدم
وقتي كه نبودم خواب
يا اوليالالباب!
نام كتاب: لطيفههاي ريزه ميزه و شوخيهاي مدرسهاي
نويسنده: هادي بنايي و حسين ابراهيمي (الوند)
ناشر: گلآقا عمالدين قرشي
«یک روز دکارت به کافهای میرود، پشت میز مینشیند و آماده سفارش دادن میشود. پیشخدمت به طرفش میآید و میپرسد: جناب، صورت غذا میخواهید؟. دکارت جواب میدهد: فکر نمیکنم و فورا ناپدید میشود...»
احتمالا شمای خواننده در خیالاتتان مرا به خاطر نوشتن این لطیفه ظاهرا بیمزه شماتت میکنید اما چند لحظه (حداقل تا پایان متن) صبر کنید و بگذارید با هم کمی درباره لطیفه صحبت کنیم:
واقعیت این است که وقتی از لطیفه سخن به میان میآید با یک دنیا ریزهکاری و شیرینکاری سر و کار داریم. در این دنیای مختصر و مفید هیچچیز بدتر از کلیگویی و درازگویی نیست. پس همین حالا اولین نتیجه را میگیریم: اینکه در لطیفه همیشه میخواهیم لُبّ مطلب را بشنویم. برنارد شاو معتقد بود لطیفه کوتاهترین قطعه ادبی است که نویسنده ندارد. این همان نتیجه دومی است که عمرانصلاحی به زبانی دیگر میگوید: لطیفه ظاهرا شبیه قصه است و ماجرایی را تعریف میکند، اما با آن فرق دارد. لطیفه منتهای ایجاز است و بدون شاخ و برگ، در حالی که قصه پر از شرح و توصیف است. لطیفه و قصه هر دو به ادبیات شفاهی تعلق دارند و هر دو روایت میشوند و راوی دارند و با داستان که به ادبیات مکتوب تعلق دارد، تفاوت میکند (البته گاهی لطیفه و چیستان همسایه دیوار به دیوار همدیگر میشوند). لطیفه چون هنری است شفاهی، هیچ محدودیتی برای خودش نمیشناسد و هیچکس هم نمیتواند آن را محدود کند. هر کسی از لطیفه اجرای خاص خودش را دارد. گاهی از خط قرمزها عبور میکند. سازندگان لطیفه، خود مردم هستند، چرا که بهترین داروی رفع یبوست روحی، لطیفه است.
بسیار خوب، با کمک دو نتیجهای که تابهحال گرفتیم، باید فهمیده باشیم که لطیفه موجودی چموش است که آرام و ..